امیرسرتیپ محمد جوادی، فرمانده تیپ زرهی همدان، همان که نقش موثری در رویدادهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس داشته است تا جایی که به خاطر مجاهدتهای خود از دست مقام معظم رهبری مدال فتح دریافت کرد، 8 فروردینماه امسال دار فانی را وداع گفت.
پایگاه خبری روایت پرس- علی پنبهای: موهایش سپید اما آراسته است، لباسی منظم، گامهایی حساب شده، همه به او احترام میگذارند، حتی نظامیها سلام نظامی میدهند. در مراسمهای مهم هم حضور دارد و اغلب در همان ردیف اول مینشیند. دیدن چهره آراستهاش همیشه با یک علامت سؤال بزرگ برایم مواجه است و کنجکاوی امان را بریده تا بدانم که این همه احترام از کجا میآید؟ میگویند در دفاع مقدس فرمانده تیپ قهرمان بوده و در عملیاتهای مهمی چون الی بیتالمقدس شاهکار آفریده است.اما واقعیت این است که روبهرو شدن با او کار سادهای نیست، گویی جرأت بسیاری میخواهد تا سر صحبت را باز کنیم، همین نبود جسارت سالها این مصاحبه را به تعویق انداخته است. امیر سرتیپ محمدجوادی سال ۱۳۱۴ در همدان متولد میشود، دوران ابتدایی و سه سال اول دبیرستان را در این شهر سپری و سپس در دبیرستانهای تهران ادامه تحصیل میدهد و بالاخره سال ۱۳۳۷ وارد دانشکده افسری میشود، شغلی که همواره از زمانی کودکی و نوجوانی آرزوی آن را داشته و حتی به استخدام در شرکت نفت هم ترجیح داده است، او بهترین لحظات زندگیاش را حضور در ارتش، پادگانها و سربازخانهها میداند.زمان موعود بالاخره فرا میرسد و من در مقابل او مینشینم، همان برخورد اول و پذیرایی سرتیپ و همسرش، آن سختی را به آسانی بدل میکند.سرتیپ همه جوانان را مانند فرزند خود میداند به گفته خودش وقتی یک سرباز را میبیند همان حس همیشگی را تجربه میکند.
سربازی که عاشق خدمت به وطن است
گفتوگو با سرتیپ جوادی سفری است که آدمی را به کردستان اوایل پیروزی انقلاب، خوزستان زمان دفاع مقدس و لشگرها و تیپهای مختلف ارتش میبرد برهههای سخت تاریخی که تصمیمات درست سرتیپ، به اقتدار ایران و انقلاب افزوده است. مقاومتی جانان در مقابل تجزیهطلبان کردستان و ایستادگی و مبارزه تا پایان یافتن مطلوب مأموریت در عملیاتهای مختلف دفاع مقدس.او یک تحلیلگر عالی است، یک وطندوست بینظیر، احترام و منزلت خود را، همان چیزی که از ابتدا دلیلش را جستجو میکردم، حاصل دلاوریهای سربازان و افسرانی میداند که در کنار آنها با تمام توان و تا آخر ایستاده و جنگیده است، مدیون شهدایی میداند که آنها را چراغهای هدایت میخواند. مدیون آقامصطفی جانباز بدون پایی که گه گاه در این روزهای بازنشستگی با هم گپ میزنند. از یاد شهدا به ویژه شهدای گمنام، جانبازان و همقطارانش لحظهای غافل نمیشود و میگوید: مدالی که گرفتم به خاطر سربازان و افسرانی است که با من بودند و زحمات کار خوب آنها است که نصیب من شده است. خون شهدا به ما آبرو بخشید، اگر در نزد مقام معظم رهبری قدر و منزلتی دارم به خاطر همه آن سربازهاست، اگر مردم پاسخ سلام من را میدهند به خاطر شهداست که با خون خود مملکت ما را بیمه کردند و برگ زرینی در تاریخ کشور رقم زدند.
مدیون خانواده شهدا
او عاشق ایران است و با افتخار اضافه میکند: ما امروز در جهان از کشورهای مطرح و سرافراز هستیم و در میان ملل ظلمدیده، به عنوان ظلمستیز شناخته میشویم و اینها همه به خاطر شهدا و خون آنها است.ما مدیون خانواده شهدا که چراغهای هدایت را برای کشور پرورش دادند، هستیم و هرچه از شهدا و خانواده شهدا بگوییم، کم گفتیم، همانطور که قرآن میفرماید که شهدا زندهاند و نزد خدا روزی میخورند خداوند در روز قیامت شفاعت شهدا را میپذیرد. سرتیپ جوادی نزد وجدان خود هم آسوده است و میگوید: با درجه ستوان دومی وارد ارتش شدم و هرگز کمکاری نکردم، خانواده بزرگ خود یعنی ملت ایران را به خانواده کوچک خودم ترجیح دادم و رضایت خدا و مردم را مد نظر داشتم و خودم را مقابل مردم مسئول دانستم. گویی شهدایی که در مقابل چشمانش پرواز کردند را هرگز از یاد نمیبرد، مخصوصا شهدای گمنامی که امروز خبری از آنها نیست، جانبازان را قدر مینهد و اجر آنها را کمتر از شهدا نمیداند و بیان میکند: ما تعدادی شهید گمنام داریم که هیچ اثری از آنها نیست، اجر اینها به خاطر گمنام بودنشان بیشتر است در دوران دفاع مقدس خیلی از رزمندگان خدمت کردند و نامی از آنها نیست.بنابراین باید بدانیم مسئولیت در جمهوری اسلامی ساده نیست و همه دستاوردهای ما به خاطر شهداست به خاطر دردهایی که جانبازان شب و روز با خود دارند و لحظهای آرام نمینشینند.
روایت رشادت
وی ادامه میدهد: دوستی دارم که پا ندارد، وقتی به من زنگ میزند میگوید من همانم که پا ندارم، من با خنده میگویم آقا مصطفی، درست است شما از من بالاتری و میخواهی برتریات را به من نشان بدهی.سرتیپ به گوشهای خیره شده است، میخواهم که از این حال بیرون بیاید و البته سؤالات بیشتری را پاسخ بدهد، از او درباره دفاع مقدس میپرسم تا خاطرات بیشمارش را در جبهههای نبرد، بازگو کند.وی میگوید: جنگ در سال ۱۳۵۹ به ما تحمیل شد چراکه صدام پس از معاهده ۱۹۷۵ سعی میکرد با تقویت ارتش خود به تلافی برخیزد و همزمان که در حال آمادهسازی برای رسیدن به این هدف بود، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.سرتیپ جوادی میافزاید: آن هنگام ایران چالشهای بسیاری داشت، منافقین در داخل کشور خرابکاری میکردند، مخالفان انقلاب در حال تضعیف کشور بودند، در برخی از نقاط کشور شورش میکردند و من فرماندهی یک گردان از تیپهای لشکر کردستان را عهدهدار بودم، در همان زمان مشکلی که مقابل آنها بود لشگر کردستان بود بنابراین میخواستند که این پادگان را تصرف و تجزیه کردستان را محقق کنند.در همین حین گویی نیرویی به من القا میشد که جوادی! باید فکر چارهای باشی، کسانی مخالف بودند که مانع از سقوط پادگان شویم، در حالی که ما دنبال حفظ پادگان بودیم چراکه شاید اگر این پادگان سقوط میکرد، ایران لطمه میدید و ابهت انقلاب و ارتش در دنیا شکسته میشد. اما من جانم را فدای مملکتم میکنم و اجازه نمیدهم که آسیبی ببیند.
ایستادگی تا آخرین ثانیهها در کردستان
وی ادامه میدهد: فرمانده لشکر را تجزیهطلبها گرفتند و به مقر رادیو تلویزیون بردند تا اعلام کند که پادگان تسلیم شود، وقتی سربازها در حال بازگشت از مواضع خود بودند، بلندگوهای پادگان را روشن و اعلام کردم که «من سرهنگ محمد جوادی به فرمان امام فرمانده لشگر هستم و امام دستور داده تا آخرین قطره خون باید از پادگان حفاظت شود» در همین لحظه همه به مواضع خود بازگشتند و پادگان سقوط نکرد.انگار یک لحظه تمام آن یک سال و نیم که در کردستان برای یکپارچه ماندن ایران ایستاد و جنگید، از مقابل چشمانش گذشت، اما یکباره به خود آمد و قبل از اینکه سؤالی بپرسم از دیگر رویدادها گفت.سرتیپ جوادی میگوید: با آغاز حمله صدام، من فرماندهی تیپ سوم زرهی لشگر قزوین که امروز به نام تیپ ۳۱۶ قهرمان میشناسیم، بودم که سه سال و نیم ادامه داشت، پس از آن فرمانده تیپ ۴۰ سراب، فرمانده لشگر ۱۸ کردستان و فرماندهی قرارگاه مقدم ارتش در غرب کشور در هشت سال دفاع مقدس را بر عهده داشتم.
خرمشهر میعادگاه عاشقان
وی ادامه میدهد: در عملیاتهایی چون «نصر»، «شهیدان رجایی و باهنر»، «کرخه نور» و «الی بیت المقدس» حضور داشتم.از سرتیپ جوادی میخواهم که از خاطرات و رویدادهای مهمی سخن بگوید که در سالهای طولانی دفاع رخ داده است.به ویژه در عملیاتی چون آزادسازی خرمشهر که نقشی کلیدی ایفا میکند و میگوید: افتخار داشتم که در عملیات الی بیتالمقدس، حضور پیدا کنم، خرمشهر برای ما رزمندگان میعادگاه عشق و عاشقی بود و همه ما آرزو داشتیم که خرمشهر عزیز از لوث وجود دشمن بعثی پاک شود، پیشتر در عملیات فتحالمبین و طریقالقدس بخشی از خاک کشور آزاد شده و خرمشهر باقی مانده بود.وی ادامه میدهد: این عملیات مشخصه خاصی دارد، حضرت امام در هشت سال جنگ تحمیلی دستوراتی صادر میفرمودند، مانند اینکه حصر آبادان باید شکسته شود بنابراین این اتفاق افتاد.در زمان اشغال خرمشهر نیز مقام معظم رهبری که رئیس جمهور بودند به همراهی شهید فلاحی و فکوری، خدمت امام میرسند، در آن زمان عراق پیشروی نمیکرد و به دنبال تحکیم مواضع خود بود تا ایران را به پای میز مذاکره بکشاند، امام هم دستور دادند عراق راحت نباشد و فرمودند شما حمله کنید «ملت ایران پشتیبان شماست و من هم پشتیبان ارتش هستم». سرتیپ جوادی میگوید: سه قرارگاه فتح، نصر و قدس که هر کدام متشکل از چندین تیپ و لشگر بودند زیر نظر قرارگاه کربلا در این عملیات شرکت داشتند و ما جزء قرارگاه قدس بودیم و در شمال کرخه نور مستقر شدیم، در این عملیات از ارتش دو لشکر زرهی، یک لشکر پیاده و پنج تیپ و از سپاه ۲ لشکر پیاده و هفت تیپ شرکت کردند و عملیات ۱۰ اردیبهشت با رمز «یا علی ابن ابیطالب» آغاز شد.
و ما با اشتیاق شروع به حمله کردیم، پنج شبانهروز فقط شهید دادیم، هرچه کردیم نتوانستیم از رودخانه عبور کنیم، در این مدت پرحجمترین آتشها روی ما بود چراکه دشمن گمان میکرد اگر قرار است خرمشهر را ایران پس بگیرد از این رودخانه حمله میکند و نیروهای خود را در این منطقه قرار داده بود. بالاخره خبرهای حاکی از عقبنشینی دشمن بلند شد و دستور رسید آنها را راحت نگذارید، ما دشمن را تعقیب کردیم و جنگ و گریز درگرفت، نزدیک پادگان حمید که رسیدیم، دشمن مقاومت سرسختانهای از خود نشان داد، اما این مقاومت را شکستیم و تعقیب دشمن را ادامه دادیم. تیپ همدان اجازه ایجاد خلأ پشت نیروها را نداد و پوشش کامل انجام شد، در هنگام جنگ و گریز، لحظهای هیچکس جواب ما را پشت بیسیم نمیداد، سربازها غذا نخورده بودند اما اثری از ناامیدی در آنها وجود نداشت، بالاخره صبح از راه رسید، تک را به سمت مرز ادامه دادیم و با دشمن درگیر بودیم در این زمان هشت پاسگاه آزاد شدند و دست آخر به هورالعظیم رسیدیم. اگر ما این منطقه را پوشش نمیدادیم، دشمن از پشت میتوانست نیروهای ایرانی را غافلگیر کند و در پایان نیروها توانستند خرمشهر را پس از ۲۰ روز مبارزه پس بگیرند، ادوات جنگی را در اختیار و لطمات بسیاری را به دشمن بعثی وارد کنند خدا، مقاومت مردم و رهبری داهیانه ما را در جنگ تحمیلی پیروز کرد.
صاحب مدال افتخار
وی درباره جنگ میگوید: امروز یک نفر نمیتواند بگوید در جنگ تحمیلی من تنها بودم، این جنگ را مردم اداره کردند و اگر آنها نبودند و رهبری مدیر و مدبر، امور را در دست نداشت، نیروهای مسلح به موفقیت دست نمییافتند.سرتیپ جوادی بلافاصله پس از بیان رشادتهایی که فرزندان این آب و خاک به خرج دادند تأکید میکند: امروز انتظار مردم از مسئولان این است که دنبال حزب و جناح و مقام و ثروتاندوزی نروند، بلکه وظیفه خود را انجام دهند و به منویات مقام معظم رهبری عمل کنند.سرتیپ جوادی، پس از مجاهدتها و ایثارگریهایش در دوران دفاع مقدس در پنجم خردادماه سال ۱۳۶۸ “مدال فتح” و یک جلد قرآن کریم را از دستان پربرکت مقام معظم رهبری دریافت کرد.این کهنهسرباز غیور وطن هشتم فروردین آسمانی شد و به دیدار همرزمان شهیدش شتافت.