خواهر دباغ و دو انتخاب تاریخی امام روحالله
روایت پرس- علی پنبهای:اگرچه مرضیه حدیدچی(خواهر دباغ) پیش از پیروزی انقلاب برای مبارزه با ظلم و جور سختترین شکنجهها را تحمل کرد و هرگز از راهی که آغاز کرده بود پا پس نکشید اما انتخاب تاریخی پیر جماران که مراد میلیونها نفر شده بود، او را بیش از پیش به کانون توجه کشاند.
مرضیه حدیدچی که مبارزان او را به نام خواهر دباغ میشناختند _نامی که قرار بود اسم همسرش را به پاس همراهیهایش ماندگار کند_ در دو برهه حساس انقلاب از سوی امام برای دو مأموریت مهم انتخاب شد.البته این مأموریتها بخش کوچکی از فعالیتهای بسیار او به شمار میرفت اما جنس آن و بازخوردش متفاوت بود با اثری شگرف و نامتناهی.بنا بر فشار دولت وقت ایران به کشور عراق، امام خمینی رخت هجرت بر تن کرد و از این کشور خارج شد؛ اتفاقی که نه تنها از حرکت قطار انقلاب جلوگیری نکرد بلکه به خواست خداوند بر شتاب حرکت آن افزود. وقتی امام وارد فرانسه شد با تدبیر همیشگیاش باز هم تصمیمی متفاوت گرفت و همان بانوی انقلابی که شهید آیتالله سعیدی در نامهها از او گفته بود و در امتحانات سخت انقلاب سربلند بیرون آمده بود را به عنوان محافظ شخصی خود انتخاب کرد.فراخواندن او به نوفللوشاتو راهکاری بود تا هم جهان، زن مبارز و توانمند مسلمان ایرانی را ببیند و هم خناثان فرصت پیدا نکنند با برخی ادعاها در مسئله زن دنبال تفرقهاندازی در پیکره انقلاب باشند و این جریان الهی را به صفات نادرستی منتسب کنند. انتخاب امام هم بنا بر گواه همگان و به شهادت فاطمه طباطبایی همسر سید احمد خمینی؛ مأموریت خود را به خوبی انجام داد.
سربلندی خواهر طاهره از این آزمون، صرفا موفقیت شخص او نبود، بلکه گواهی بود بر توانمندیهای زن مسلمان ایرانی که در اندیشه بلند معمار کبیر انقلاب نیز دیده شده بود.در همان زمان هم نگاههای بسیاری در داخل کشور به این زن انقلابی دوخته شده بود؛ خواهر دباغ شخصیتی شناخته شده در بین مبارزان داشت و حضورش در مرکز رهبری انقلاب دلگرمی بود.روزها از پی هم گذشت و روز موعود فرا رسید "بازگشت به وطن". خواهر دباغ هم جزء لیست مسافران پرواز انقلاب بود، اما بروز عارضه قلبی ناشی از شکنجههای ساواک و سختی کار مانع از همراهی او شد، بنابراین مدتی بعدزمانی که انقلاب به پیروزی رسید، وارد وطن شد و بلافاصله به دیدار مراد خود رفت.او پس از آن نقش کلیدی در تشکیل سپاه غرب ایران و همدان ایفا کرد، مقطعی تاریخی که پرداختن به آن مجالی مفصل میطلبد و در این مجموعه به حد بضاعت به آن میپردازیم.اما زمان انتخاب دوم کی بود و کجا؟ مرحوم سیداحمدآقا پیام مهمی را به خواهر دباغ میرساند با این مضمون که او به عنوان یکی از اعضای هیأت اعزامی امام به شوروی برای ابلاغ پیام به گورباچف انتخاب شده است. چینشی هوشمندانه که تنها از ذهنی چون امام روحالله برمیآید. و باز هم روز موعود فرا میرسد، هیات سه نفره وارد کاخ کرملین میشوند، خواهر دباغ در تمام مدتی که آیتالله جوادی آملی در حال ابلاغ پیام و محمدجواد لاریجانی در حال ترجمه است، زیرکانه گورباچف را میپاید و رفتار او را زیر نظر دارد، بدون آنکه قبلا کسی این درخواست را از او کرده باشد!
وقتی هیات برای اعلام نتیجه ماموریت خدمت امام میرسند، در پاسخ به این سوال که "وقتی پیام را برای آقای گورباچف خواندید آیا در چهرهاش نشانی بر اینکه آن پیام موثر افتاد دیدید؟" پاسخ میدهد "من دیدم، او کاملا دگرگون شد". این دو انتخاب تاریخی و سپردن مأموریت به خواهر دباغ، موید جایگاه او نزد بزرگترین انسان عصر معاصر است که بزرگترین ضربه را بر پیکره طاغوت و استکبار زده. مرضیه حدیدچی درسخوانده مکتب شهیدی بود که تار و پود جانش با عشق به خمینی و اعتقاد به راه او در هم تنیده بود. طفل اخراج شده از مکتب، این بار چنان شاگرد متبحری از کار درآمد که مدال افتخارش را با این انتخابها از ولی فقیه زمان دریافت کرد. این دو مسأله کافی است تا به دنبال پاسخ این سوال باشیم که چرا «خواهر دباغ انسان بزرگی بود؟» گاهی اوقات این سوال آنچنان بزرگ و شاید دستنیافتنی مینماید که باید آن را جزءجزء کنیم و این گونه بپرسیم «اصلا چرا باید خواهر دباغ انسان بزرگی نباشد؟» او ابتدا در مکتب پدرش که سالها عبادت خدا کرده بود و جز راه حق قدم برنداشته بود، پرورش مییابد؛ مادرش خانم فاطمه احمدی از معدود بانوان باسواد روزگار خود بود و به دیگران قرآن و دین خدا میآموخت. پس از آن در محضر بزرگمردی آموخت که افتخار پیدا کرد در راهی که برگزیده بود به مقام شهادت برسد، "آیتالله سعیدی".
مرضیه دباغ پس از آن در لبنان و سوریه در محضر افرادی حضور مییابد که از بندگان صالح خداوند بودند، مردان بزرگی چون "مصطفی چمران و امام موسی صدر".او در کشاکش مبارزات، چمرانی را درک کرد که از آسایش خود گذشته بود تا به فلسطین یاری برساند. او چمرانی را دیده بود که با تمام وجود کنار نهر خودساختهاش نمازی از جنس عشق میخواند.او چمرانی را دیده بود که وقتی خبر فوت فرزندش را آوردند، راضی بود به رضای پروردگارش. به همین خاطر در فوت آمنهاش خم به ابرو نمیآورد.او امام موسی صدری را درک کرده بود که الهامبخش مبارزات الهی و انسانی است. دباغ این انسانها را درک کرد و در نهایت در مکتب انسانی ماندگار شد که از پس پرده پندار واقعیت وجودی انسان را میبیند، "مکتب ناب امام خمینی".
کد خبرنگار: 1408
( تعداد دیدگاه ها : 0 )